نوروزگاه 97 شهرداری لار در یک نگاه
شهر من این جاست. من از همین نزدیکی ها با تو حرف می زنم. اهل همین کوچه پس کوچه هایم. فرزند همین آب و خاک. این جا لار است و ساعت به وقت عاشقی تنظیم شده است.
شهر من این
جاست. من از همین نزدیکی ها با تو حرف می زنم. اهل همین کوچه پس کوچه هایم. فرزند
همین آب و خاک. این جا لار است و ساعت به وقت عاشقی تنظیم شده است. سال هاست که
این شهر را نفس کشیده ام با غم ها و شادی هایش. یک شهر در من نهفته است با همة
هیاهویش. این جا خوب گوش کن. صدای مهربان و آشنایی به گوش می رسد که حکایت از
دوستی ها دارد. در میان همة دغدغه ها به
راه می افتم. تنهای تنها و این تنهایی تا انتهای لبخند مهربان شهر امتداد پیدا می
کند. سال هاست که این شهر به دنبال گمشده ای است. گمشدة شهرم همین جاست در میان
دستان من و تو. گاهی باید دور شد از روزمرگی ها. گاهی باید سفر کرد تا کوچه های
نشاط. گاهی باید غم ها را کنار گلدان های
رازقی جا گذاشت و شهر را سرشار از عطر یاس و محبوبه کرد.
امسال که بهار
دیگری از فصل رویش طبیعت را به تماشا نشستیم بعد از سال ها
دوباره گرد هم جمع شدیم در کوچه پس کوچه های قدیمی و تاریخی شهر در باغی به نام
نشاط. از انصاف به دور است که بگویم نشاطی نبود. نشاط این
باغ، لبخندی بود که بر لبان پدربزرگی جا خوش کرد که هر شب عصا زنان به باغ می آمد.
نشاط این باغ در نگاه کودکی بود که در کنار مادرش به زیبایی ها لبخند می زد و به
لبخند مهربان پدری که بار سختی های زندگی را به دوش می کشید ولی باز هم به دنیا
روی خوش نشان می داد. آدم های زیادی در
این چند شب آمدند و رفتند و شاد شدند و شادی کردند و غم هایشان را پشت در باغ نشاط
گذاشتند. راستی چه چیزی مسافرانی را از تبریز و ارومیه و بندرعباس
و یزد و حتی قلب اروپا به اینجا کشانده بود؟ نشاط به
همراه سادگی که پیر و جوان های زیادی را به این جا کشاند و از
انصاف به دور است که نامی نبریم از شورای شهر که طرحی در دست اجرا دارد با
عنوان«نشاط اجتماعی» و این کار گوشه ای کوچک از نشاط اجتماعی شهرم بود.
شهردار محبوب
و مردمی شهر لار و مجموعه شهرداری، شورای شهر، اداره میراث فرهنگی و گردشگری و در
رأس همة آنها روابط عمومی شهرداری لار بود که پا به پای مردم آمدند و
بدون هیچ چشمداشتی در این چند شب شادی را به مردم هدیه دادند. آدم های زیادی دست
به دست هم دادند در این کار از مسئولانی که حضور هر شب آنها مایة خرسندی بود تا
سرباز باغ نشاط، مرشد زورخانه، راهنمایان باغ، گروه کلاه کنی لطیفی، گروه
شمشیربازی خور، خوانندگان موسیقی، کودکانی که گلستان خوانی کردند، گروه هایی که
رسوم و آیین کهن را با برنامه هایشان زنده کردند، قنادی که مسقطی را در تنور دل پخت
و کام مردم را شیرین نمود، گروه های طنز ببه یعقوب و چکاوک که لبخند را بر لب های
مردم نشاندند، غرفه دارانی که محصولات غذایی سنتی و صنایع دستی شان حکایت از هنر
بی بدیلشان داشت، مرد کوزه گری که دستانش نقش عشق می زد و «خاک را به هنر کیمیا می
کرد»، تصویربرداری که تصویر شادی ها را به خوبی می گرفت و به مردم منتقل می کرد، صدابرداری
که صدای اشتیاق را بدون هیچ مانعی به گوش مردم رساند، کارگرانی که باغ را تمیز
کردند و حتی جوان گمنامی که غروب صندلی ها را می چید و آخر شب جمع می کرد. نقطة عطف
این شب ها مراسم اختتامیه بود که اعضای شورای شهر، معاون شهردار و رییس ادارة
میراث فرهنگی و گردشگری حضوری صمیمانه داشتند و بودنشان چقدر باعث دلگرمی مردم
بود. حتی چند گردشگر از پرتغال، آلمان و سوییس نیز در جمع صمیمانة مردم لار بودند
و با شادی مردم شاد شدند. پروفسور لاری الاصل شاهپور علیرضایی
استاد دانشگاه کانادا نیز در این جمع شاد مردمی حضور داشت. گروه کلاه کنی و حنابندان آیینی لطیفی با اجرای
زیبایشان شادی مراسم را دو چندان کرد. مرشدی که در وصف حضرت علی (ع) مردانه خواند و
خواننده ای به زبان شیرین لاری اجراکرد و در پایان از همة کسانی که به هر گونه در
این کار بزرگ نقش داشتند تقدیر و تشکر به عمل آمد.
و چه بزرگند آنان که بی هیچ توقعی مهربانند. جا
دارد از انسان های بزرگی نام ببریم که الحق و الانصاف برای شادی مردم در نوروزگاه
97 چیزی را کم نگذاشتند و هر برنامه تا
پاسی از شب حضور داشتند و حضورشان مایة
مباهات: مجری محترم جناب آقای فضل الله اخضری، حاج صمد کامجو، حاج نعمت زائر،
سرکار خانم سیما علویه، جناب آقای ابراهیم کیان، جناب آقای سعیدآبادی و در نهایت
سید کامران علوی مسئول روابط عمومی شهرداری لار که هماهنگ کننده و نقطة اتصال
شهرداری و شورا با برگزارکنندگان این مراسم بود. حضورشان باعث دلگرمی و در نشاط
مردم سنگ تمام گذاشتند که اگر همت آنان نبود این برنامه برپا نمی شد. در
کنار شادی و نشاط کارهای فرهنگی زیادی ازسوی روابط عمومی شهرداری لار هم انجام شد
که یکی از آنها بسته های فرهنگی بود که هر شب در بین مردم توزیع می شد و خوشبختانه
با استقبال چشمگیر مردمی مواجه گردید.
و اما سخن
آخر: نوروزگاه 97 کار بسیار زیبایی بود که همه و همه آمدند و این برنامة زیبا را
رقم زدند و نشاط را به مردم هدیه دادند. ای کاش این برنامه های شاد ادامه پیدا کند
تا همیشه شاهد لبخند مردم باشیم و به نظر من، کمترین چیزیست که می توان به این
مردم قانع و بی ادعا هدیه داد. این جا بود که فهمیدم زندگی به تعداد نفس هایی که
می کشیم نیست بلکه به تعداد لحظاتی است که دلی را شاد می کنیم. بیایید در این
دنیای پرهیاهو شادی را سنجاق کنیم به دل
هایمان تا هرگز مهربانی ها فراموش نشوند. بیایید دعا کنیم سهممان از این شهر،
شلوغی و دغدغه نباشد. بیایید آرامش و نشاط را به هم هدیه کنیم و بدانیم زندگی
زمانی بیهوده نخواهد بود که قلبی را شاد کنیم و بذر محبت در دل ها بکاریم. به امید
آن روز....
ز حق توفیق
خدمت خواستم، دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی
محبوبه وحیدیان- کارشناس ارشد
زبان و ادبیات فارسی